سهند ایرانمهر
4 min readMar 30, 2022

✔️ممانعت از حضور زنان در ورزشگاه ها و تضاد وقت گیر دولت و ملت

✍🏻سهند ایرانمهر

🔸موضوع ممانعت از حضور زنان در (ورزشگاه امام رضا) مشهد ( علیرغم‌ فروش بلیط)برای تماشای مسابقه فوتبال ایران و لبنان، تبدیل به موضوع شبکه های اجتماعی شده. بالتبع واکنش ها را برانگیخته است و تصاویر زنان پشت دیوار ورزشگاه یا پاشیدن اسپری اشک‌آور به صورت دختران علاقمند به فوتبال بخش عمده محتوا در فضای مجازی را به خود اختصاص داده است.

🔸در این میان، عده ای به حالت خودمختاری مشهد و تبعات این سرگرانی اشاره کرده‌اند اما توضیح نداده‌اند اگر مشهد خودمختار است و گام مخالف جریان عمومی کشور برداشته است چرا مصاحبه جهانبخش بازیکن تیم ملی در مورد حضور زنان، در صدا و سیمای مرکز(تهران) هم سانسور می‌شود؟ بنابراین این انتقاد وارد نیست و رویکردها در مشهد چیزی جدای از تصمیم دولت (حاکمیت)مرکزی نیست. برخی نیز با نگاهی فراتر، به رویکرد عمومی حاکمیت به مسایلی که در دنیای مدرن به عنوان» حقوق بشر» یا «حقوق زنان»شناخته می شود، انتقاد کرده‌اند.

🔸این چالش‌ها و پاسخ ‌هایی که در مورد چرایی آن داده می‌شود، جدید نیست. ایران از مشروطه یه این سو درگیر چالش «حکومت قانون» است و اگر دقیقتر بگوییم در گیر چالش «حکومت قانون مبتنی بر حقوق بشر «است. حتی اگر آرمانخواه نباشیم یا اعتقادی به حقوق بشر نداشته باشیم وبا نگاهی عملگرایانه به مساله نگاه کنیم، دنیای امروز دنیایی است که توسعه در آن مستلزم پیوند خوردن به هنجارهای جهانی است زیرا این هنجارها جزو مقتضیات اقتصادی است که رو به توسعه و رفاه عمومی دارد. مراجع عالی قدرت در ایران به شکل آگاهانه‌ای از بکاربردن واژه «توسعه» اجتناب می‌کنند و واژه» شکوفایی» را خوشتر دارند. این وسواس به خاطر زاویه‌ای است که میان توسعه -به زعم خود – «غربی» با توسعه -به زعم خود- « اسلامی» قائلند و برای آن نیز دلایل خاص خود را دارند.

🔸از سوی دیگر آمار یا پژوهشی دقیق و کامل نیز وجود ندارد که نشان دهد جامعه ایرانی تا چه میزان به مبانی توسعه یا حقوق بشر باور دارد زیرا تفاوت زیادی میان علاقمندی به مزایای مدرنیزم با باور مدرن وجود دارد. طرح این مساله در فضای غیرعلمی شبکه های اجتماعی و برای مخاطب عام، قابل هضم نیست اما در عالم آکادمیک میان اینکه کسی به موبایل و اینترنت و گردشگری و مظاهر مدرن علاقمند باشد و اینکه به مبانی فکری و فلسفی آن نیز معتقد باشد، تفاوت وجود دارد و همین مساله است که توضیح می‌دهد چرا بسیاری از افراد دارای ظاهر یا وسایل مدرن، در اندیشه یا رویکرد خود دارای نگاهی کاملا متصلب و ارتجاعی هستند یا چرا هنوز محرک‌ها یا نماد های دینی در جامعه ایرانی پررنگند با این همه یک چیز مسلم است و آن اینکه جامعه ایران- سوای سنتی و مدرن، مذهبی یا غیرمذهبی- میل شدیدی به بهره مندی از مزایای دنیای مدرن دارد. حاکمیت اما – به هر دلیل- با مدرنیت از اساس و با مدرنیزم – در زمینه هایی که به محدود کردن اتوریته او بیانجامد- زاویه کاملا روشن دارد و تعارض موجود در رابطه میان دولت و ملت در ایران از همین جا نشات می‌گیرد.

🔸انقلاب این تعارض را حل نکرده و در آینده نیز حل نخواهد کرد. عرصه سیاست در چند دهه قبل و بعد از انقلاب نشان داده است که قادر به حل این بحران نیست. جامعه مدنی نیز علیرغم تلاش ها، شکل نگرفته است و به نظر می رسد تنها چیزی که ممکن است این تضاد را حل کند تغییراتی است که از لایه های مختلف اجتماعی به شکل مطالبات صریح شکل گرفته و به مدد شبکه های اجتماعی رو به جلوست. حاکمیت نیز که اکنون بافتی یکدست یافته است با متغیر جدی به نام «اقتضائات و ضروریات» مواجه است. این اقتضائات تحمیلی همان چیزی است که مثلا تا پیش از این «برجام» را به دلیل رقابت های جناحی داخل خود «خیانت» می دانست و حالا تلاش برای آن را به دلیل همان اقتضائات و فارغ از بهرهگیری رقیب،» موفقیت» معرفی می‌کند.

🔸ممانعت از حضور زنان در ورزشگاه نیز جزیی از همان تعارضی است که گفتم. اگرچه حاکمیت برای توجیه این مساله، تلویحابه مفاهیم دینی ارجاع می‌دهد اما گذر زمان همچنانکه نشان داد مخالفت با مظاهر نوین دیگری چون ارمنی بادمجان(گوجه فرنگی)،دوش حمام و. بلندگو، تلویزیون، ویدیو برخلاف مخالفت هایی که از سوی نهادهای دینی می شد، ارتباط مفهومی – نه ارگانیک-با دین نداشته است، اینجا هم. اگرچه نهادهای دینی نقشی مهم دارند اما دین نقشی ندارد و حاصل آن تضاد منافعی است که سرانجام الزامات زمانه و مطالبات اجتماعی آن را نیز در شمار امور عادی و همسو با عرف و دین (همانگونه که پیش از انقلاب نیز بود) قرار خواهد داد.

🔸معنای این سخن این نیست که با چنین پیش‌بینی در پی عادی شمردن وضعیت باشیم اتفاقا حسرت آنجاست که آن الزامی که توسعه برای بهبود وضعیت جامعه دارد در برخی جوامع به دلیل تیزهوش و دور اندیشی توامان حاکمیت و ملت ، زمان را برای رفع تضاد بی حاصل از دست نمی دهد و انرژی ، وقت و هزینه معقولی برای رفع این تضاد می گذارد و در برخی جوامع دیگر، بواسطه مقاومت ملت یا لجاجت حاکمیت چنان کشدار و هزینه زا می شود که حصول دیرهنگامش دردی را از جامعه دوا نمی‌کند؛ تازه اگر در این مسیر متغیرهایی چون انقلاب یا فروپاشی، مسیر را یکسره عوض نکند.

Telegram.me/sahandiranmehr

No responses yet