حواس‌پرتی استراتژیک چگونه باعث سقوط اسد شد؟

سهند ایرانمهر
5 min readDec 8, 2024

--

سهند ایرانمهر

سرانجام بعد از 55 سال حکومت خاندان اسد در #سوریه پایان یافت و تقلای 13 ساله برای ساقط کردن دولت بشار اسد به نتیجه رسید. درگیری و جنگ در غزه و لبنان، ذهن‌ها را درگیر خود کرد، اینطور نشان داده شد که همه ماجرا در این دو منطقه است و هدف‌قراردادن مواضع نیروهای موسوم به «جبهه مقاومت» تنها در قالب ماجرای غزه و لبنان قابل تفسیر است اما عملا زمینه برای نیروهای مخالف اسد فراهم می‌شد تا کار معوقه و سخت چندین و چند ساله با استفاده از غفلت و فریب حریف در چند هفته فیصله یابد، روشی موسوم به «حواس پرتی استراتژیک» که در تاریخ سابقه طولانی دارد.

«تمام جنگ‌ها مبتنی بر فریب هستند. بنابراین، اگر توانایی حمله دارید، نشان دهید که ناتوانید. اگر در نزدیکی هستید، وانمود کنید دور هستید. اگر دور هستید، نشان دهید که نزدیک هستید».

این جمله مشهوری از سون تزوست. کتاب «هنر جنگ» (The Art of War) اثر سون تزو، یکی از قدیمی‌ترین و تأثیرگذارترین متون استراتژیک جهان، حاوی آموزه‌های متعددی درباره تاکتیک‌های نظامی از جمله «حواس‌پرتی استراتژیک» است.حواس‌پرتی استراتژیک (Strategic Diversion) به مجموعه‌ای از اقدامات عمدی در عرصه نظامی، سیاسی یا اقتصادی گفته می‌شود که با هدف انحراف تمرکز دشمن از هدف اصلی انجام می‌شوند. این تاکتیک معمولاً شامل بحران‌سازی، عملیات‌های جانبی یا القای اطلاعات نادرست به دشمن است تا او منابع و نیروهای خود را به جبهه‌های فرعی منتقل کند و توانایی مقابله با هدف اصلی را از دست بدهد.

سون تزو بارها به اهمیت گمراه کردن دشمن و استفاده از فریب برای دستیابی به اهداف در قالب حواس‌پرتی استراتژیک (Strategic Diversion)اشاره می‌کند:

1. فریب دشمن

جنگ‌ها مبتنی بر فریب هستند. بنابراین، اگر توانایی حمله دارید، نشان دهید که ناتوانید. اگر در نزدیکی هستید، وانمود کنید دور هستید. اگر دور هستید، نشان دهید که نزدیک هستید سون تزو توصیه می‌کند که با اطلاعات گمراه‌کننده، دشمن را دچار اشتباه کنید تا نتواند به درستی برنامه‌ریزی کند. این اصل اساسی در حواس‌پرتی استراتژیک است.

2. تقسیم توجه دشمن

دشمن را به چندین جهت پراکنده کنید. با ایجاد تهدید در یک مکان، او را مجبور کنید تا نیروهای خود را به آنجا منتقل کند، سپس در جایی که انتظار ندارد، ضربه بزنید.

این اصل نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از بحران‌های جانبی برای انحراف تمرکز دشمن استفاده کرد و به هدف اصلی حمله کرد.

3. ایجاد بحران‌های فرعی

اگر او را تحریک کنی، می‌توانی او را از تعادل خارج کنی. اگر به او چیزی نشان دهی که اهمیت زیادی برایش دارد، می‌توانی او را به حرکت درآوری.

این استراتژی بیانگر اهمیت ایجاد تهدید یا بحران ساختگی برای تغییر رفتار دشمن است. دشمن مجبور خواهد شد منابع خود را صرف مسائل فرعی کند.

4. استفاده از زمان و مکان با گمراه کردن دشمن

او را در جایی که قوی است بی‌اثر کن و در جایی که ضعیف است حمله کن.

بنابراین حواس پرتی استراتژیک چند محور اصلی دارد:

1. فریب و اطلاعات نادرست:

کلید اصلی انحراف تمرکز دشمن.

2. ایجاد بحران‌های جانبی:

دشمن مجبور می‌شود منابع و انرژی خود را صرف مشکلات ثانویه کند.

3. اطلاعات نادرست:

ارائه داده‌های گمراه‌کننده یا ایجاد تصور اشتباه از قصد واقعی.

4. هدف‌گذاری روی ضعف دشمن:

شناسایی نقاط ضعف و استفاده از آن برای موفقیت.

5. شبیه‌سازی بحران:

تحریک دشمن به سمت نقاط بی‌اهمیت.

6. زمان‌بندی مناسب:

استفاده از گمراهی دشمن برای ضربه در لحظه‌ای حساس

حواس پرتی استراتژیک در طول تاریخ بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته است:

1-نبرد گوگمل (331 پیش از میلاد) — اسکندر و داریوش سوم اسکندر مقدونی با حرکت سریع و ایجاد حملات کوچک در مناطق مختلف امپراتوری هخامنشی، داریوش سوم را مجبور کرد تا نیروهای خود را در مناطق پراکنده متمرکز کند. در نهایت، اسکندر با یک حمله متمرکز به گوگمل، سپاه داریوش را شکست داد و امپراتوری هخامنشی را تصرف کرد.

2- نبرد قادسیه (۶۳۶ میلادی) — مشغول کردن ایرانیان توسط اعراب مسلمان در آستانه حمله به ایران، اعراب مسلمان با ایجاد شورش‌ها و حملات پراکنده در مناطق مرزی (مانند حیره و انبار) سعی کردند سپاه ساسانی را در چندین جبهه مشغول کنند. این اقدامات باعث تضعیف تمرکز استراتژیک ایران و تحلیل نیروهای ساسانی شد. در نهایت، در نبرد قادسیه، سپاه ساسانی در برابر حمله اصلی مسلمانان شکست خورد و مسیر سقوط ایران به‌دست اعراب هموار شد.

3. جنگ‌های پونیک (264–146 پیش از میلاد) — حمله هانیبال به روم در دومین جنگ پونیک، هانیبال، فرمانده کارتاژ، ابتدا با حملات ناگهانی به مستعمرات رومی در اسپانیا و جزایر مدیترانه، توجه روم را به این مناطق جلب کرد. سپس، با یک اقدام غافلگیرانه، از کوه‌های آلپ عبور کرد و به خاک ایتالیا حمله کرد. رومی‌ها که انتظار چنین حرکتی را نداشتند، با شوک مواجه شدند و در چندین نبرد اولیه شکست خوردند.

4- نبرد نروا (1812) — ناپلئون و روسیه در جریان حمله ناپلئون به روسیه، ناپلئون در ابتدا تمرکز روس‌ها را به سمت غرب معطوف کرد و توانست نیروهای روسی را در چندین جبهه تقسیم کند. سپس با حمله ناگهانی و بزرگ به مسکو، روس‌ها را غافلگیر کرد. با این حال، شکست لجستیکی و سرمای روسیه در نهایت موجب شکست ناپلئون شد.

5- حمله نورماندی (1944) در جریان عملیات D-Day، متفقین از طریق عملیات “Fortitude” اطلاعات نادرستی به آلمان دادند و آنها را متقاعد کردند که حمله اصلی در کاله رخ خواهد داد. این باعث شد آلمانی‌ها منابع خود را در کاله متمرکز کنند، در حالی که حمله واقعی در نرماندی انجام شد.

telegram.me/sahandiranmehr

--

--

No responses yet